ترانه ی باران

به نام آنکه عشق را آفرید و خود معشوق برتر است

ترانه ی باران

به نام آنکه عشق را آفرید و خود معشوق برتر است

کاش می شد


کاش می شد تو جنگلا،یه کلبه داشتیم من و تو


زمین و شخم می زدیم ،دونه می کاشتیم من تو

خودمون خونه می ساختیم،دستامون گلی می شد

آهن و بتن نبود،دیوارا،کاگلی میشد

وقتی هیزم می آوردم تو میشستی رو به روم

می چکید نم نم بارون رو درختا روی بوم

آتیش کلبه به را بود ،دیگه سردت نمی شد

غم نون زانو می زد،حریف مردت نمی شد

کاش رو کول آدما خورجینی از غصه نبود

عشق آدما به هم فقط توی قصه نبود

کاشکی رو سر گلا منت باغبون نبود


واسه امنیت شهر ،گزمه و پاسبون نبود...
نظرات 2 + ارسال نظر
tom3568 چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:33 ق.ظ

سلام وبلاگت خیلی قشنگ شده عزیزم موفق و پیروز باشی.

بارون دم صبح دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:10 ق.ظ

ممنون.خیلی زیبا بود.
امیدوارم که همه عشقها پایدار بمونه(عشق به خوبی عشق به زیبایی و عشق به پاکی)
سلامت و شاد و عاشق بمونی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد