ترانه ی باران

به نام آنکه عشق را آفرید و خود معشوق برتر است

ترانه ی باران

به نام آنکه عشق را آفرید و خود معشوق برتر است

رمـز عاشـقی ...

 

 

تو آیا عاشقی کردی بفهمی عشق یعنی چه؟

تو آیا با شقایق بوده‌ای گاهی؟

نشستی پای اشکِ شمعِ گریان تا سحر یک شب؟

 

 

تو آیا قاصدک‌های رها را دیده‌ای هرگز،

که از شرم نبود شاد‌پیغامی،

میان کوچه‌ها سرگشته می‌چرخند؟

نپرسیدی چرا وقتی که یاسی، عطر خود تقدیم باغی می‌کند

چیزی نمی‌خواهد

 

 

و چشمان تو آیا سوره‌ای از این کتاب هستی زیبا،

تلاوت کرده با تدبیر؟

 

 

تو از خورشید پرسیدی، چرا

بی‌منت و با مهر می‌تابد؟

تو رمز عاشقی، از بال پروانه، میان شعله‌های شمع، پرسیدی؟

تو آیا در شبی، با کرم شب‌تابی سخن گفتی

از او پرسیده‌ای راز هدایت، در شبی تاریک؟

 

 

تو آیا، یاکریمی دیده‌ای در آشیان، بی‌عشق بنشیند؟

تو ماه آسمان را دیده‌ای، رخ از نگاه عاشقان نیمه‌شب‌ها بربتاباند؟

تو آیا دیده‌ای برگی برنجد از حضور خار بنشسته کنار قامت یک گل؟

و گلبرگ گلی، عطر خودش، پنهان کند، از ساحت باغی؟

 

 

تو آیا خوانده‌ای با بلبلان، آواز آزادی؟

 

 

تو آیا هیچ می‌دانی،

اگر عاشق نباشی، مرده‌ای در خویش؟

نمی‌دانی که گاهی، شانه‌ای، دستی، کلامی را نمی‌یابی ولیکن سینه‌ات لبریز از عشق است…

 

 

تو پرسیدی شبی، احوال ماه و خوشه زیبای پروین را؟

جواب چشمک یک از هزاران اخترِ آسمان را، داده‌ای آیا ؟!

 

 

ببینم، با محبت، مهر، زیبایی،

تو آیا جمله می‌سازی؟

 

 

نفهمیدی چرا دل‌بستِ فالِ فالگیری می‌شوی با ذوق!

که فردا می‌رسد پیغام شادی!

یک نفر با اسب می‌آید!

و گنجی هم تو را خوشبخت خواهد کرد!

 

 

تو فهمیدی چرا همسایه‌ات دیگر نمی‌خندد؟

چرا گلدان پشت پنجره، خشکیده از بی‌آبیِ احساس؟

نفهمیدی چرا آیینه هم، اخمِ نشسته بر جبینِ مردمان را برنمی‌تابد؟

 

 

نپرسیدی خدا را، در کدامین پیچ، ره گم کرده‌ای آیا؟

 

 

جوابم را نمی‌خواهی تو پاسخ داد، ای آیینه دیوار!!؟

ز خود پرسیده‌ام در تو!

که عاشق بوده‌ام آیا!!؟

جوابش را تو هم، البته می‌دانی

سکوت مانده بر لب را

تو هم ای من!

به گوش بسته می‌خوانی

نظرات 6 + ارسال نظر
عماد چهارشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:44 ب.ظ http://http:/love3.blogsky.com

سلام ایناز جان سال نو مبارک

بارون دم صبح جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:41 ب.ظ

سلام،
بسیار زیبا بود. مدتی نبودید، مهم نیست الان هستید.
بی هیچ توقع وچشمداشت وبی منت و با مهر تابیدن ،اونقدر کمیابه که دیگه واسه همه آرزو شده....
این فقط مادرانند که اینگونه اند....
ممنون

نیــــــــلوفر شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:38 ب.ظ http://www.nilee.blogfa.com

نمایش تمام شد

پرده را کنار بزن

خودت را می‌خواهم تماشا کنم حالا!



ببخشید دیر شد...بازم منتظر حضورت هستم [گل]

داداشی محمد شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:26 ب.ظ http://www.arezoobarani.mihanblog.com

سلام...
با شروعی دوباره....
باز هم ارزوی بارانی نوشته از...
آرزوی ابدی...
دلبندم به پاس عشق و به حکم تجربه،خواستم با تو نازنین
سخنی داشته باشم برای همیشه
ای که با آمدنت زیباترین لحظه های عمرم را رقم زدی......

منتظرم و چشم به راه ، که دیدگانی نظاره گر حرفهای این حقیر باشد

ستاره چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:05 ب.ظ http://starbasir.blogfa.com

سلام
سلام به دوستانی که کمی تا قسمتی مارا فراموش کرده اند

موفق باشندو معزز

smyt سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:12 ق.ظ http://hell-heaven.blogfa.com/

سلام

آپم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد