نمی دانم بذر عشق تو
را،
دستان کدام باغبان در کویر قلبم پاشید
که شمیم آن،
همه ی فاخته ها و لادن ها را مست کرد.
نمی دانم طراوت کدامین اقاقی را
پیشکش رویاهای آبی ام کردی
که کلبه ی
ویران شده ی دلم،
بهشت همه ی پروانه ها شد.
بگذار در آرامش دریا گونه ات غرق شوم
و در احساس نقره ای ستاره ات تکثیر یابم
تا شاید از زندگی،
تبسمی سبز هم نصیب من شود
نصیب من از زندگیی تبسم هایی سبز بود از تلخ تلخ تر...
من از همان ابتدا زندگیم وارونه بود ! نگاه کن