-
الهی
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 09:07
الهی ، همچو بید می لرزم مبادا که به هیچ نیرزم الهی ، به حرمت آن نام که تو دانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی که ما را از وسوسه واز هوای نفسانی واز غرورنادانی نگاه دارکه می توانی الهی ، ندانستم ، چون دانستم نتوانستم...
-
سنده-منده
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 10:08
ایکیمیزده بیر اورک وار یاری منده، یاری سنده سئوگی آدلی بیر آغاجیق بوداق منده، باری سنده چیچک بیتر گول اوزونده مین معنا وار هر سوزونده بیر بولودوق گوی اوزونده یاغیش منده، دولی سنده بیراووچویام گوزوم اوودا قاچ ها قاچدا، قووها قوودا عومروموز بیر شیرین سئودا پتک منده،بالی سنده
-
تقدیم به کسی که قلبم مال اوست
شنبه 9 مردادماه سال 1389 13:28
وای، باران؛ باران؛ شیشه پنجره را باران شست. از دل من اما، چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ من شکو فائی گلهای امیدم را در روءیاهامی بینم، و ندائی که به من می گوید: گر چه شب تاریک است دل قوی دار، سحر نزدیک است از گریبان تو صبح صادق، می گشاید پر و بال. تو گل سرخ (نازنین)منی، تو گل یاسمنی تو مثل چشمه نوشین کوهسارانی تو مثل...
-
میلاد با سعادت یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) مبارک
دوشنبه 4 مردادماه سال 1389 13:45
در انتظار باران نیست آنکه بذری نکاشته زهی خجسته زمانی که یار باز آید به کام غمزدگان غمگسار باز آید اگر فدای امام زمان نخواهد شد ز سر چه گویم و سر، خود چه کار باز آید این جشنها برای من «آقا» نمیشود شب با چراغ عاریه، فردا نمیشود خورشیدی و نگاه مرا میکنی سفید میخواستم ببینمت؛ امّا نمیشود شمشیرتان کجاست؟ بزن گردن...
-
بهشت و دوزخ
یکشنبه 3 مردادماه سال 1389 09:24
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 همین لحظه حاوی بهشت و دوزخ است . همه اش بستگی به تو دارد ... اگر تو خوش باشی ، شاد باشی ، اگر عاشق زندگی باشی وآنرا محترم بداری و جشن بگیری در بهشت هستی . اگر نتوانی شادمانی کنی ، اگر چنان زنجیرهای سنگینی بر پا و دست داشته باشی که نتوانی با آهنگ زندگی به رقص در آیی، آن وقت در دوزخ...
-
یا لطیف
شنبه 2 مردادماه سال 1389 09:56
یا لطیف! هزار و یک اسم داری و من از آن همه اسم " لطیف " تو را دوست تر دارم که یاد ابر و ابریشم و عشق می افتم . خوب یادم هست از بهشت که آمدم ، تنم از نور بود و پر و بالم از نسیم . بس که لطیف بودم ، توی مشت دنیا جا نمی شدم . اما زمین تیره بود . کدر بود ، سفت بود و سخت. دامنم به سختی اش گرفت و دستم به تیرگی اش...
-
یاغیش
چهارشنبه 30 تیرماه سال 1389 10:25
ای یاغیش یاغ، یاغ کی گونلوم تزه لنسین...ه بو شهرین یوللاری اولدوزلار عکسی ایله، بزه لنسین...ه اوشاقلار چیقیر-باقیر سالیب اویان-بویانا کاچسین...ه جاوان کیزلار پنجره لرده گولرکن گوزه گلسین...ه محبت اورکلریمیزدن آشارکن سوزه گلسین...ه سن کیمی شهر اوزرینه سپلنسین...ه * * * ای یاغیش یاغ کی سنین کیمین بیر شی بویله فقیر ایله...
-
لطف سرشار خدا
شنبه 26 تیرماه سال 1389 09:07
لطف سرشار خدا بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم امام صادق علیه السلام گوید: پیامبر فرمود: وقتى که بنده اى (در آخرت بر اثر گناه) فرمان خدا را میشنود، که او را به سوى دوزخ ببرند، (ناگهان) توجه خاصى به خدا مىکند، خداوند فرمان میدهد: او را برگردانید، او را برمى گردانند، خداوند (توسط فرشتگان) به او میگوید: چرا به من توجه...
-
پنج قانون خوشبختی
یکشنبه 20 تیرماه سال 1389 12:42
پنج قانون خوشبختی رو به خاطر بسپار : قلبت رو از نفرت پاک کن . ذهنت رو از نگرانی دور کن . ساده زندگی کن . بیشتر ببخش . کمتر توقع داشته باش.
-
یادمان باشد
سهشنبه 15 تیرماه سال 1389 12:42
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد خطی ننویسم که آزار دهد کسی را یادم باشد که روز و روزگار خوش است وتنها دل ما دل نیست یادم باشد جواب کین را با کمتر از مهر و جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم و برای سیاهی ها نور بپاشم یادم باشد از چشمه درسِ...
-
اونوتولماز
شنبه 12 تیرماه سال 1389 10:41
سنین عشقین منه جاندیر بیلیرسن جان اونوتولماز یارادان بویله یارادمیش منه جانان اونوتولماز قلبیمین سولطانی سنسن باشقالار خیدمته گلمیش هامیسین سیلدیم اورکدن آما سولطان اونوتولماز گؤزلریمده اورییمده تکجه سنسن چونکو هئچ واخت او کامان قاش اوخ باخیشلی دلی جیران اونوتولماز او گوزل خاطیره لردی او شیرین سؤزلریمیزدی کئچسه مین...
-
خدایا
سهشنبه 8 تیرماه سال 1389 11:39
خداوندا دستانم خالی اند و دلم غرق در آرزو ها یا دستانم را توانا کن یا دلم را از آرزو های دست نیافتنی خالی کن
-
دلنوشته
یکشنبه 6 تیرماه سال 1389 11:21
دلنوشته خیلی چیزها هست که نمی بینم ! خیلی چیزها هست که درست نمی فهمم ! خیلی چیزها هست که حقیقتش با اونچه که درک می کنم ،فرق داره ! گاهی پله هایی که می بینم چاله ست گاهی چاله هایی که می بینم ،پله ست ! می خورم زمین ، دردم میاد . حقمه زمین بخورم حق دارم اشتباه کنم اما حق ندارم چشممو رو اشتباهاتم ببندم پس درد می کشم و...
-
کاش
دوشنبه 31 خردادماه سال 1389 11:54
کاش کاش وقتی زندگی فرصت دهد گاهی از پروانه ها یادی کنیم کاش بخشی از زمان خویش را وقف قسمت کردن شادی کنیم کاش گاهی در مسیر زندگی باری از دوش نگاهی کم کنیم فاصله های میان خویش را با خطوط دوستی مبهم کنیم کاش وقتی آرزویی میکنیم از دل شفاف مان هم رد شود مرغ آمین هم از آنجا بگذرد حرف های قلبمان را بشنود
-
عمیقترین درد
چهارشنبه 26 خردادماه سال 1389 12:31
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه گذاشتن سدی در برابر رودی است که از چشمانت جاری است عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته شده عمیق ترین...
-
بهانه زندگی
سهشنبه 25 خردادماه سال 1389 10:24
کنار آشیانت آشیانه می کنم فضای آشیانه را پر از ترانه می کنم کسی سوال می کند بخاطر چه زنده ای........ و من برای زندگی تو را بهانه می کنم
-
عشق، جاودانه است
یکشنبه 23 خردادماه سال 1389 10:38
عشق، تجربهی کسانیست که بهروشنی و دلآسودگی و آزادی رسیدهاند . تنها قلهها هستند که میتوانند تمامی چشماندازِ پیرامونشان را زیرِ چترِ نگاهِ خود بگیرند . اگر طالبِ تجربهی عشق هستی، به مراقبه بپرداز . اگر طالبِ گلهایی، بوتهها را تیمار کن . آبشان بده، کودشان بده، به آنها مهر بورز تا ببالند و به گُل بنشینند ....
-
کوچه
دوشنبه 10 خردادماه سال 1389 12:56
بی تو مهتاب شبی از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم، شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم، در نهان خانه ی جانم گل یاد تو درخشید . باغ صد خاطره خندید، عطر صد خاطره پیچید : یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم . پرگوشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم . ساعتی بر لب آن جوی...
-
Bunun adi aşk
یکشنبه 9 خردادماه سال 1389 13:05
-
گلیرم...
یکشنبه 9 خردادماه سال 1389 12:43
گلیــرم سن ده اؤلـــــم ، سنده بیتم سنـــــــــــــده قالام گلیـــرم غملــــی سازی کؤکله یه رک بیـــــرده چالام گلیرم مـــاهنی یازام گـــــؤزلرینین دامجیسینــــــــــــا گلیرم بیر داها دا مسکنیمـی سنـــــــــده ســـــــــــالام سانما من سندن اوزاق قوتلو عؤمور سورمه ده یم گلیرم قوتلولوغــــــو سنـــــــده تاپیب...
-
Aşk Ayın Karanlık Yüzünde
سهشنبه 4 خردادماه سال 1389 11:31
Normal 0 21 false false false MicrosoftInternetExplorer4 Kış ortası Yaz ağacında açan Çiçek gibidir aşk Ondandır ki Aşk adına işlediğim Bütün günahlarım kutsaldır Ellerini uzatsan aşk Salıveririm yüreğimi Bir ezginin nağmelerine Bir gülüşüyle Bir bakışıyla Gece yarısı hasretlerinin Yoldaşı olurum Can koyuşlarının Ama...
-
زمین به مقصدی که نمی خواست رفته است
پنجشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1389 12:33
زمین به مقصدی که نمی خواست رفته است ! زمین کوچه ای ست من این سو تو آن سو نسیمی کاش ! جهان بامی ست که یکی در فراز و یکی در فرود نگاهی کاش ! دنیا خانه ای ست در کوچه ای بی نسیم و بی نگاه بی پنجره ای از لبخند و ما خانه به خانه می گذریم با قلب هایی در مشت مبادا مرگ نام ها را دریابد . " سید ضیاءالدین شفیعی "
-
خدا عشق است
چهارشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1389 09:46
خدا حقیقت است خدا عشق است زمانی که عشق در قلب آدمی ماوا داشته باشد,قادر به رنجاندن دیگران نخواهد بود . آنچه دنیا بیش از هر چیز دیگری به آن احتیاج دارد,عشق در عمل است عشق در عمل یعنی: دلسوزی,یاری واز خود گذشتگی . از خدا برای عشق ورزیدن به شما تشکر نکنید,زیرا خدا غیر از این نیست . خدا را شکر گذارید که شعله ی عشق خود را...
-
خدایا به عزّت که خوارم مکن... به ذُلّ گنه شرمسارم مکن!
پنجشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1389 11:45
کریما به رزق تو پرورده ایم به انعام و لطف تو خو کرده ایم گدا چون کرم بیند و لطف و ناز نگردد ز دنبال بخشنده باز چو ما را به دنیا تو کردى عزیز به عقبى همین چشم داریم نیز خدایا به عزّت که خوارم مکن به ذُلّ گنه شرمسارم مکن به لطفم بخوان و مران از درم ندارد بجز آستانت سرم تو دانى که مسکین و بیچاره ایم فرومانده نفس امّاره...
-
عشق پروانه
دوشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1389 11:20
یک پروانه عاشق یک فیلسوف شد که داشت کتابی درباره عشق می نوشت. یه روز پروانه گفت که به محبت احتیاج دارد، و فیلسوف یک فصل به کتابش اضافه کرد در باب اقسام محبت. یک روز دیگر پروانه اشک می ریخت و فیلسوف یک فصل جدید نوشت درباره فوائد اشک... یک روز پروانه لب به سخن گشود و از مرد گله ای کرد وفیلسوف بیانیه قرایی در تبرئه خودش...
-
زندگی
شنبه 11 اردیبهشتماه سال 1389 12:37
زندگی با همه ی وسعت خویش... محفل ساکت غم خوردن نیست حاصل تن به قضا دادن و پژمردن نیست زندگی جنبش و جاری شدن است از تماشاگه آغاز حیات.. تا بدانجا که خدا می داند...
-
زیر باران باید رفت
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1389 12:40
در یک شب بارانی و با دل تنگ، از کلام سهراب حرف دلم رو میگم، اونجا که میگه: چترها را باید بست زیر باران باید رفت فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت دوست را، زیر باران باید دید. عشق را، زیر باران باید جست ... ... زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد، ...
-
خدایا ... !
سهشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1389 12:54
خدایا، من عشق به تو را هم از تو می خواهم وعشق به عاشقانت را وعشق رابه هر کاری که مرا به تو نزدیک کند خدایا ... خدایا، مرا راهی ده که فقط به در خانه ی تو توانم آمد . دستی ، که فقط در خانه تو توانم کوفت . خدایا، من را چشمی ده که فقط گریان تو باشد وسینه ای که فقط سوزان تو . به من نگاهی ده که جز رو ی تو نتوانم دید . وگوشی...
-
باز باران با ترانه
یکشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1389 13:52
باز باران با ترانه با گهرهای فراوان میخورد بر بام خانه من به پشت شیشه تنها ایستاده در گذرها رودها را افتاده شاد و خرم یک دو سه گنجشک پر گو باز هر دم می پرند این سو و ان سو می خورد بر شیشه و در مشت و سیلی آسمان امروز دیگر نیست نیلی یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگلهای گیلان کودکی ده ساله بودم...